شهيد گمنام

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهادت امام کاظم (علیه السلام)

23 فروردین 1397 توسط ملااحمدي

 

بیست و پنجم رجب سالروز شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام)، امام هفتم شیعیان جهان در سال 183 هجری است.

 درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می كند كه علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مك بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یكی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث كه مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت كه اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه كاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مكیان از مقام خود بیفتند.

 جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی كند. گویند امام هنگام حركت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار كرد و از او خواست كه از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نكند. علی قبول نكرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالك اسلامی مال به او می دهند تا آنجا كه ملكی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم كه می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افكنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.

 عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت كه موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز كاری ندارد یا كسی بفرست كه او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم كرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست كه امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمكی سپرد. چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهك سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم كرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد كه ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن كردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در 55 سالگی گفته اند.

 نظر دهید »

چطور آرامش داشته باشیم؟

12 آبان 1395 توسط ملااحمدي

 ﺍﺯ رجبعلی خیاط ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻣﯽ؟ﮔﻔت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ:

1- ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ!
2- ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ!
3- ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!
4- ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ!
5- ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ!

                                         ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5 ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ.

 1 نظر

توجه کنیم رفتار ما به کودکمان چه می آموزد؟

06 آبان 1395 توسط ملااحمدي


کودکی که زندگی را با تشویق می‌گذراند……… اعتمادبه‌نفس می‌آموزد

کودکی که زندگی را با انتقاد می‌گذراند…………. محکومیت می‌آموزد

کودکی که زندگی را با تحمل‌مشقات می‌گذراند…….. شکیبایی می‌آموزد

کودکی که زندگی را با تحسین می‌گذراند………… حق‌شناسی می‌آموزد

کودکی که زندگی را با کینه‌توزی می‌گذراند……. ستیزه‌جویی می‌آموزد

کودکی که زندگی را با حسادت می‌گذراند……………نفرت می‌آموزد

کودکی که زندگی را با ترحم‌بی‌خود می‌گذراند………. تأسف می‌آموزد

کودکی که زندگی را با انصاف می‌گذراند…………. عدالت می‌آموزد

کودکی که زندگی را با تمسخر می‌گذراند………. شرمساری می‌آموزد

کودکی که زندگی را با ترس می‌گذراند………….. تشویش می‌آموزد

کودکی که زندگی را با امنیت می‌گذراند…………… ایمان می‌آموزد

 1 نظر

در محضر بزرگان 7

06 تیر 1394 توسط ملااحمدي

 4 نظر

نکته ای جالب از آیت الله بهجت (رحمه الله علیه)

09 بهمن 1393 توسط ملااحمدي

توکّل و اطمینان به خدا
آیت الله مصباح می گوید:
((آقای بهجت می فرمودند: روزی داخل اتاق نشسته بودم به گونه ای که صدای دم درِ حیاط را می شنیدم ، بچّه همسایه دم در بازی می کرد فقیری آمد و به او گفت : برو از خانه تان چیزی برای من بیاور. بچه رو به فقیر کرد و گفت : خوب ، برو از مامانت بگیر.
فقیر جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگیر و بیاور.
آقای بهجت می فرمودند: من از این گفتگوی بچّه با فقیر یک نکته دستم آمد، با خود گفتم این بچّه آن قدر به مامانش اطمینان دارد که فکر می کند هر چه بخواهد از او می تواند بگیرد.
ایشان چنین نتیجه می گرفتند که اگر ما به همین اندازه که این بچّه به مادرش اطمینان دارد به خداوند اطمینان داشتیم و تمام خواسته های خود را از او درخواست می کردیم ، هیچ مشکلی نداشتیم و همه کارهایمان درست می شد.))

 1 نظر

پاسخ امام حسین (ع) به اینکه چکار کنیم گناه نکنیم؟؟؟

12 آبان 1393 توسط ملااحمدي

مردي خدمت امام حسين(عليه السلام) آمد و گفت:

مي خواهم گناه نكنم ولي نمي توانم. موعظه اي كن(تا مانع صدور گناه از من شود). امام(عليه السلام) فرمود: پنج كار را بكن و آن گاه هر چه خواستي گناه كن(وگرنه دست از گناه بكش):

1 ـ روزي خدا را نخور و هر چه خواستي گناه كن.
2 ـ از ولايت خدا خارج شو و هر چه خواستي گناه كن.
3 ـ جايي پيدا كن كه خدا تو را نبيند و هر چه خواستي گناه كن.
4ـ آن گاه كه ملك الموت براي قبض روح تو مي آيد اگر توانايي دفع او را داري و مي تواني از دست وي نجات پيدا كني، هر چه مي خواهي گناه كن.
5 ـ وقتي مأمور جهنم خواست تو را وارد جهنم كند اگر مي تواني داخل نشو و هر چه مي خواهي گناه كن.

 1 نظر

َشعری بسیار زیبا در مورد کربلا

12 آبان 1393 توسط ملااحمدي

کوتاه کن کلام…، بماند بقیه‌اش!
مرده است احترام…، بماند بقیه‌اش!

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام…، بماند بقیه‌اش!

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت؛
آمد به انتقام… بماند بقیه‌اش!

شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام
شد سنگ‌ها تمام…، بماند بقیه‌اش!

گویا هنوز باور زینب نمی‌شود
بر سینه‌ی امام؟!… بماند بقیه‌اش!

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته،
در بین ازدحام… بماند بقیه‌اش!

راحت شد از حسین همین که خیال‌شان
شد نوبت خیام…، بماند بقیه‌اش!

از قتل‌گاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی‌الدوام…! بماند بقیه‌اش!

سر رفت… آه بعد هم انگشت رفت…!
کاش از پیکر امام…، بماند بقیه‌اش!

بر خاک خفته‌ای و مرا می‌برد عدو؛
من می‌روم به شام… بماند بقیه‌اش!

دل‌واپسم برای سرت روی نیزه‌ها،
از سنگ پشت‌بام… بماند بقیه‌اش!

حالا قرار هست کجاها رود سرش!؛
از کوفه تا به شام… بماند بقیه‌اش!

تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن:
از روی پشت بام… بماند بقیه‌اش!

قصه به «سر» رسید وَ تازه شروع شد.
شعرم نشد تمام… بماند بقیه اش

 نظر دهید »

آقا سلام ماه محرم شروع شد ...

04 آبان 1393 توسط ملااحمدي

آقا سلام ماه محرم شروع شد …
ماه گدایی من و چشمم شروع شد …
آقا سلام کاسه اشکی به من دهید …
التماس دعای فراوان دارم

 نظر دهید »

کشتن مادر شوهر

02 آبان 1393 توسط ملااحمدي

کشتن مادرشوهر
دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد در این مدت با مادر شوهرش مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد. هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: «آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.»
داروساز لبخندی زد و گفت: «دخترم ، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.»

 4 نظر

به بهانه نزدیک شدن محرم الحرام ؟؟؟

27 مهر 1393 توسط ملااحمدي

باحسين بودن كجا و يا حسين گفتن كجا؟!

سال گذشته با فرزند نوزادم در مراسم عزاداري حضرت علي اصغر(ع) در مصلي تهران شركت كردم.بين برنامه مجبور شدم مجلس را ترك كنم تا فرزندم را براي آرام كردن به بيرون ببرم. وقتي برگشتم بايد از بين جمعيت مادران عبور مي كردم. تقريبا همه راه مي‌دادند تا برسم سر جاي خودم. فرزندم در آغوشم و خيلي خسته بودم. تا رسيدم به يكي از مادران كه اصلا قصد نداشت به من راه بده تا از كنارش بگذرم. با بدجنسي تمام راه را گرفته بود و تكون نمي خورد. خواهش كردم كمي جابجا بشه تا عبور كنم. اما انگار نه انگار وقتي صورتش را بلند كرد و تونستم ببينمش چشمهاش را ديدم كه از شدت گريه براي علي اصغر حسين سرخ سرخ بود. اما … خداي من با حسين بودن كجا و يا حسين گفتن كجا ؟؟؟

 نظر دهید »

نیش ها و نوش ها 3

19 مهر 1393 توسط ملااحمدي

موجودي به نام فرزند:

مردی دیر وقت، خسته و كوفته از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله‌اش را دید که در انتظار او بود. - بابا! یک سؤال از شما بپرسم؟ - بله حتماً. چه سؤالي؟ - بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می‌پرسی؟ - فقط می‌خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ - اگر باید بدانی می‌گویم. 1000۰ تومان. - پسر کوچک در حالی که سرش پایین بود، آهي کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت: می‌شود لطفاً 8000تومان به من قرض بدهید؟ مرد بیشتر عصبانی شد و گفت:‌ اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه‌ای وقت ندارم. پسر کوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست. مرد نشست و باز هم عصبانی‌تر شد. بعد از حدود یک ساعت مرد آرام تر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی خشن رفتار کرده است. شاید واقعاً او به 8000 تومان برای خرید چیزی نیاز داشته است. به خصوص اینکه خیلی کم پیش می‌آمد پسرک از پدرش پول درخواست کند. مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد. - خواب هستی پسرم؟ - نه پدر بیدارم. - من فکر می کنم با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و ناراحتی‌هایم را سر تو خالی کردم. بیا این هم 8000 تومان که خواسته بودی. پسر کوچولو نشست خندید و فریاد زد : متشکرم بابا. بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله بیرون آورد. مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت:‌ با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پول کردی؟ بعد به پدرش گفت: برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من 1000۰ تومان دارم. آیا می‌توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم…! [1] ***** مديريت زمان جهد را بسیار کن، عمر اندکی است***کار را نیکو گزین، فرصت یکی است کاردانان چون رفو آموختند***پاره های وقت بر هم دوختند عمر را باید رفو با کار کرد****وقت کم را با هنر، بسیار کرد کار را از وقت، چون کردی جدا***این یکی گردد تباه، آن یک هبا.[2]         پی نوشت : 1. محمدعلي قديري، بوسه بر دست(احکام کار و…)، دفترهماهنگي تبليغات اسلامي، فولاد مباركه                                                                                                                2.شعر از پروین اعتصامی

 1 نظر

نیش ها و نوش ها 2

12 مهر 1393 توسط ملااحمدي

تغییر نگرش
مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده است و نیاز به سمعک دارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است ، آزمایش ساده ای را انجام بده.«ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی ،مطلبی را به او بگو. اگر نشنید ، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد» .آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و مرد در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید: عزیزم ، شام چی داریم؟ جوابی نشنید بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: عزیزم شام چی داریم؟و همسرش گفت: مگه کری؟!برای چهارمین بار میگم: خوراک مرغ!!
حقیقت به همین سادگی و صراحت است. مشکل ، ممکن است آن طور که ما همیشه فکر میکنیم ، در دیگران نباشد ؛ شاید در خودمان باشد…

 نظر دهید »

نکته اخلاقی ناب از آیت الله حق شناس (ره)

09 مهر 1393 توسط ملااحمدي

آیت الله حق شناس(ره):
وقت سحر - مخصوصاً در این دهه‌ی ذی الحجه- بلند شو، نمی‌میری!
پروردگار درد را به واسطه‌ی بیداری سحر از بدن شما جدا می‌کند
و دنیا و آخرت شما را آباد می‌کند.
دهه‌ی ذی‌الحجه را مغتنم بشمار. . .
صدقه دادن در این دهه مثل این است‌که پولی به پیغمبر(ص)بدهی تا برای شما انفاق فرماید.
هر عملی در این دهه رشد می‌کند.
رسول‌اکرم(ص) فرمودندکه عمل صالح در دهه‌ی اول ذی‌الحجه از سایر ایام محبوب‌تر است.
این یک خصوصیتی است که صاحب شرع به ما توصیه کرده است.

التماس دعا

 نظر دهید »

نیش ها و نوش ها 1

08 مهر 1393 توسط ملااحمدي

احساس ارزشمندی:

در یک شهربازی، پسرکی سیاه پوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد، بادکنک فروش یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدین وسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد، بادکنک های سبک بال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاه پوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود، تا این که پس از لحظاتی پرسید: آقا اگر بادکنک سیاه را هم رها کنید بالا می رود؟مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و گفت : آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون بادکنک وجود دارد .
انسانیت انسان به لباس و پولش نیست انسان نان باور‌هایش را می‌خورد به همین دلیل است که گفته اند ای برادر تو همه اندیشه ای . اگر خود را پست دانست مانند سطل زباله‌ای می‌شود که همه آشغال‌هایشان را در آن می‌ریزند و خود هم به آن راضی است ولی اگر خود را با شرف، جانشین خدا،صاحب تجارب مثبت و…بداند منبع تحول و کما ل می‌شود .

 1 نظر

در محضر بزرگان 6

10 اردیبهشت 1393 توسط ملااحمدي

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ayout v:ext="edit">

توفیق مصونیت از گناه پیش از بلوغ
نیز می گوید:
« روزی آیت الله بهجت در رابطه با اینکه نیکان و بزرگان حتی پیش از بلوغشان هم مرتکب کارهای ناشایست نمی شدند، فرمود: یکی از اعاظم نجف می فرمود: من در دوران بچگی هرگاه می خواستم کاری را که برای افراد مکلف حرام است، انجام بدهم بی درنگ مانعی پیش می آمد و مرا از انجام دادن آن کار جلوگیری می کرد. من در زمان کوچکی خودم کاملاً مصون و محفوظ بودم، به طور قهری نه اختیاری».

 نظر دهید »

در محضر بزرگان5

15 اسفند 1392 توسط ملااحمدي

درس زندگی از آیت الله بهجت

افسران - درس زندگی از آیت الله بهجت

 نظر دهید »

در محضر بزرگان4

04 اسفند 1392 توسط ملااحمدي
افسران - العبد . 18




آیت الله بهجت (ره):

از ما، عمل چندانی نخواسته اند!

مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است!

تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن!

همه میپرسند چه کار کنیم؟

من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟

و پاسخ اینست:

گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

شاه کلید اصلی رابطه با خدا ” گــنــاه نــکــردن ” است

 نظر دهید »

هميشه از حرمت بوي سيب مي آيد...

12 دی 1392 توسط ملااحمدي
افسران - همیشه از حرمت، بوی سیب می آید...
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دلِ شکستهِ ی من
به پا بوس نگاهت، غریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید

برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید …



 نظر دهید »

حادثه 9 دي هرگز فراموش نخواهد شد ما با بصيرت در مقابل هر فتنه اي خواهيم ايستاد انشاءالله

08 دی 1392 توسط ملااحمدي

افسران - بصیرت

 نظر دهید »

امید و تلاش

12 آذر 1392 توسط ملااحمدي

عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است، عقاب مي تواند تا 70 سال زندگي کند، ولي براي اينکه به اين سن برسد بايد تصميم دشواري بگيرد. زمانيکه عقاب به 40 سالگي مي رسد: چنگالهاي بلند و انعطاف پذيرش ديگر نمي تواند طعمه گرفته را نگاه دارد. نوک بلند و تيزش خميده و کند مي شود و شهبال هاي کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سينه اشمي چسبند و پرواز براي عقاب دشوار مي گردد. در اين هنگام عقاب تنها دو گزينه در پيش روي دارد: 1)يابايد بميرد(بترسد و کاري نکند). 2)يا آن که فرايند دردناکي را که 150 روز به درازا مي کشد پذيرا گردد(بترسد ولي…. اقدام کند).
براي گذرانيدن اين فرآيند عقاب بايد به نوک کوهي که در آن جا آشيانه دارد پرواز کند. در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ مي کوبد تا نوکش از جاکنده شود. پس از کنده شدن نوکش، عقاب بايد صبر کند تا نوک تازه اي در جاي نوک کهنهرشد کند، سپس بايد چنگال‌هاي پيشين را از جاي برکند. زمانيکه به جاي چنگال هاي کنده شده ، چنگال‌هاي تازه اي در آيند. آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهاي قديمي اش مي کند.. سرانجام ، پس از 5 ماه عقاب پروازي را که تولد دوباره نام دارد را آغاز کرده …و 30 سال ديگر زندگي مي‌کند.چرا این دگرگونی ضروری است ؟براي فرار از زندگی مرغی. بیشتر وقت‌ها برای بقا، ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم . گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی، عادت های نادرست رها شویم. تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می‌توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم.

 نظر دهید »

در محضر بزرگان 3

01 آذر 1392 توسط ملااحمدي

افسران - العبد .......برگ چهارم

اگر کسی اهلییت داشته باشد ؛ یعنی طالب معرفت باشد و در طلب ؛ جدیت و خلوص داشته باشد ؛ در و دیوار به اذن الله معلمش خواهند بود ! و گرنه سخن پیغمبر (ص)هم در او اثر نخواهد کرد ؛ چنان که در ابوجهل نکرد ….

 نظر دهید »

حدیثی که امام خامنه ای را منقلب کرد

30 آبان 1392 توسط ملااحمدي

حجت الاسلام شهاب مرادی با اشاره به درس خارج  امام خامنه ای نوشت:

http://media2.afsaran.ir/siwXUbd_533.jpg

سیدنا الاستاد امام خامنه ای حین تدریس روایتی مشهور  از کتاب شریف کافی نقل کردند:
راوی؛ علی‌بن حمزه ماجرای یکی از کُتّاب بنی‌امیه را که با او دوست بوده و اموال نامشروع بسیار داشته و شرفیاب محضر امام صادق می‌شود، نقل می‌کند…

امام علیه السلام به او می‌فرمایند: باید از تمام این اموال، خودت را پاک کنی «فمن عرفت منهم، رددت علیه ماله و من لم‌تعرف، تصدقت به» اگر چنین کنی من هم «أضمن لک الجنة» بهشت را برای تو ضمانت می‌کنم. جوان برمی‌گردد به کوفه و تمام اموالش؛ حتی لباس تنش را صدقه می‌دهد و شیعیان برای او مالی اندک را فراهم می‌کنند و لباس برایش می‌خرند… تا اینکه او بیمار می‌شود.

استاد معظم با اینکه سند روایت را ضعیف دانستند ولی ادامه روایت را احتمالاً برای یک تذکر مرتبط با تذکر اخلاقی ابتدای درس خواندند «و ماأتى علیه إلا أشهر قلائل حتى مرض، فکنا نعوده، فدخلت علیه یوماً و هو فی السوق ففتح عینیه» چند ماهی نگذشت که او بیمار شد و ما به عیادتش رفتیم. او در حال احتضار بود، چشمش را باز کرد و به من گفت: «یا علی! وفى والله صاحبک» به خدا قسم دوستت ــ امام صادق (علیه السلام) ــ به وعده‌اش وفا کرد! ثم مات… او از دنیا رفت و ما او را تجهیز کردیم و دفن و… تا بعداً به محضر امام صادق شرفیاب شدم.

تا مرا دیدند فرمودند: یا علی! وفینا والله لصاحبک، ای علی، به خدا قسم ما به وعدهٔ خود در مورد دوستت وفا کردیم.

اینجا بود که ایشان منقلب شدند، بغض کردند و گریستند و فوراً به ادامه بحث پرداختند. اما همه متأثر شدند، ان‌شاءالله سایه ایشان مستدام باشد و ان‌شاءالله لحظه جان دادنِ ما هم اهل‌بیت از ما دستگیری کنند و با آرامش و اطمینان از شفاعت و عنایت ایشان از دنیا برویم.

 نظر دهید »

نقاشی آرامش

25 آبان 1392 توسط ملااحمدي

مسابقه نقاشی بود.
قرار بود آرامش رو به تصویر بکشند!
همه تلاش می کردند آرام بخش ترین تصویر رو خلق کنند.
- قطره ای شبنم بر گلبرگ گلی زیبا.
- پرواز پرنده ها در آسمون آبی.
- ساحلی آرام با چند رد پا.
- بازی دو کودک در پارک.
- جنگل ، هنگام غروب آفتاب.
- …
هیئت داوری آثار رو بررسی کردند.
و همه به اتفاق یک اثر رو انتخاب کردند.
تصویری که کوه های ناهموار، رعد و برق و رگبار بارون رو نشون می داد!
و جوجه پرنده ای که آرام و بی هراس زیر صخره ای نشسته بود.
آره عزیز دلم، آرامش حقیقی اونه که در شرایط سخت خودت رو نبازی.
توی تاریکی و رگبار و فشار، بدونی که یه سرپناه بزرگ و آسمونی داری.
و همیشه آروم آرو م باشی، حتی توی تند بادها و طوفان های زندگیت.
آخه خدای مهربون مون، هیچ وقت از بنده هاش غافل نیست.

 1 نظر

حدیث زیبا از امام حسين (عليه السلام )

22 آبان 1392 توسط ملااحمدي

يا ابا عبدالله الحسين ادركني

مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِيَةِ اللهِ كانَ أفْوَتُ لِما يَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجيىءِ ما يَحْذَرُ.
هركس از روى نافرمانى و معصيتِ خداوند كارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سريع تر از دست مى دهد و به چيزي که از آن مي ترسد  مبتلا مى گردد. [اصول كافى،ج 2،ص 373،ح 3؛ وسائل الشّيعة،ج 16،ص 153،ح 3] التماس دعا

 نظر دهید »

پرورش نادرست ...

17 آبان 1392 توسط ملااحمدي

روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشست و ساعت‌ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شدو به نظر رسیدکه خسته شده و دیگر نمی‌تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما با جثه اي ضعیف و بالهای چروکیده. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد.و انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود واز جثه او محافظت کند اما چنین نشد .در واقع پروانه ناچار شد همه عمررا روی زمین بخزد و  هرگز نتوانست با بالهایش پرواز کند . آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه  قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.ما هم گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم.  اگر خداوند مقررمی‌کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می‌شدیم - به اندازه کافی قوی نمی‌شدیم و هر گز نمی‌توانستیم پرواز کنیم. بدانيد درختى كه در بيابان خشك رويد چوبش سخت تر بود و سبزه هاى خوش نما پوستش نازك تر و آتش افروخته تر.سختيها و شدايد وجود آدمى را استوار و مقاوم مى سازد و از ضعف و سستى و تن دادن به پستى هاى دنيايى و خصلت هاى نفسانى دور مى نمايد .

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ayout v:ext="edit">

 نظر دهید »

فلسفه قیام عاشورا

14 آبان 1392 توسط ملااحمدي

افسران - فلسفه قیام عاشورا

 نظر دهید »

تاا حالا دقت کردین؟

12 آبان 1392 توسط ملااحمدي

توجیه برخی گناهان :

 

افسران - تا حالا دقت کردین؟





 نظر دهید »

تغییر دادن دنيا ...

11 آبان 1392 توسط ملااحمدي

کشیشی هنگام مردن گفته بودوقتی بچه بودم دلم خواست دنیا رو عوض کنم.بعد فکر کردم دنیاخیلی بزرگه و باید کشورم روعوض کنم.توی نوجوانی به خودم گفتم کشورم هم زیادیبزرگه و باید کاری واسه تغییرشهرم کنم.جوان که شدم فکر کردم شهرم هم زیادی گنده است و باید محله ام رو دگرگون کنم.به میانسالی که رسیدم تصمیم گرفتم از خانواده ام شروع کنم.و حالا در واپسین لحظه های عمر می بینم که باید از همون اول از خودم شروع می کردم.
و اگه این کار رو کرده بودم تا حالا تونسته بودم به سهم خودم ؛ خانواده ام ، محله ام ، شهرم ، کشورم و جهان رو تغییر بدم. پس تا دير نشده هوشيار باشيم نکنه بخوایم بجای خودمون ، دیگران رو تغییر بدیم.نکنه بجای گرفتن آینه به سمت خودمون ، همش ذره بینی به سمت دیگران بگیریم.نکنه بخوایم همه چیز و همه کس عوض بشن و خودمون تکون کوچکی هم نخوریم. نکنه فكر کنیمتحول یعنی عوض کردن دیگران.نه، باید بدونیم قطعا با عوض کردن خودمونه که دنیای پیرامون ما هم عوض می شه.“من لم ينتفع بنفسه لم ينتفع به النّاس“هر كه نفع نيابد بنفس خود نفع نيابند به او مردم، يعنى هر كه اصلاح نفس خود نكند اصلاح‏ ديگران‏ نتواند كرد و نصيحت و موعظه او در ديگرى اثر نمي كند.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ayout v:ext="edit">

 1 نظر

شادابی چهره

08 آبان 1392 توسط ملااحمدي


انسان موجودی است سه ساحتی، روح، روان، و جسم. این ابعاد با هم در تعامل هستند از هم اثر می‌پذیرند و بر هم اثر می‌گذارند.

در حدیث زیر تأثیر تغذیه بر شادابی ظاهری و روانی نمایان است.

پیامبر اعظم (ص) حکایتی نقل فرمودند به این شرح؛ برادرم عیسی (ع) از شهری می گذشت. زن و مردي را دید که بر سر هم فریاد می کشند! حضرت فرمود چه شده است؟
مرد گفت: ای پیامبر خدا ایشان همسر من است و او را مشکلی نیست زنی درستکار است، اما دارم از او جدا می شوم.
حضرت فرمود: چرا؟
مرد گفت: بی‌آنکه کهنسال شود، چهره اش از طراوت افتاده است.
حضرت گفت: ای زن می‌خواهی چهره ات پر طراوت شود.
زن گفت: بله ای پیامبر.
حضرت فرمودند:چون غذا می‌خوری از سیر شدن حذر کن.
آن زن چنان کرد و دیگر بار چهره اش طراوت یافت .

 1 نظر

عید غدیر مبارک باد

02 آبان 1392 توسط ملااحمدي

افسران - فقط حیدر

چه کوتاه است فاصله ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ! روز بالا رفتن دست امام علی(ع) تا روز بالا رفتن سر امام حسین (ع) چقدر فاصله ی هدایت و گمراهی نزدیک است!

 1 نظر

میلاد با سعادت امام هادی (علیه السلام ) مبارک باد .

30 مهر 1392 توسط ملااحمدي

عکس درون ضریح مقدس امام هادی (ع)

عکس رو که دیدی حاجتت فراموش نشه فکر کن زائرشون هستی .

التماس دعا

 نظر دهید »

وجود خدا

28 مهر 1392 توسط ملااحمدي

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ayout v:ext="edit">

areast-theme-font: minor-latin; mso-hansi-font-family: Calibri; mso-hansi-theme-font: minor-latin; mso-ansi-language: EN-US; mso-fareast-language: EN-US; mso-bidi-language: FA;" lang="FA"> …
هر که بر طريق خداپرستي  محکم و استوار باشد،مصائب دنيا برايش سبک آيد،گر چه تکه تکه شود. دو تا مرد توی سلمانی منتظر نشسته بودند و با هم گپ می زدند.یکی گفت: زندگی خیلی سخته.اون یکی گفت :آره،ولی اگه بری سراغ خدا،حتما توی سختی ها کمکت         می کنه.و جواب شنید :کدوم خدا؟!اگه خدائی بود که وضع مردم اینجوری نبود.خدا هست و مردم باید رنج بکشند؟!خدا هست و این همه گره توی زندگی هاست؟!و هر چه توضیح می شنید،سرسختانه تر روی حرفش پافشاری می کرد .اونها گرم بحث بودند که فقیری وارد شد و درخواست پول کرد.ظاهر اون نا مرتب بود وموهاش بلند و بهم ریخته و ژولیده،چشم های اونی که دلگرم به خدا بود برقی زد و گفت:گمون کنم هیچ سلمانی ای در شهر ما نیست ، نظرت چیه؟ اون یکی هم با تعجب پاسخ داد که :پس الآن ما کجا ئیم؟ اولی ادامه داد که :
اگر در شهرمون سلمانی وجود داشت که نباید کسانی مثل اون پیدا می شدند ، مگه نه؟! دوست من ، آرایشگرها هستند ، ولی تا به اونها مراجعه نکنی از ژولیدگی رهائی پیدا نمی کنی. خدای مهربون هم هست.
ولی تا سراغش نری،تا دست توی دستش نذاری و تا ازش نخوای اوضاع رو برات روبراه نکنه؛این توئی که مقصری،چون مثل ژولیده ای می مونی که سراغی از آرایشگر نمی گیره.

 1 نظر

شهادت امام محمد باقر علیه السلام تسلیت باد .

20 مهر 1392 توسط ملااحمدي
افسران - پوستر شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام

السلام علیک یا محمد بن علی ایها الباقر یابن رسول الله

تو را به پنج چیز سفارش می کنم : اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ، اگر به تو خیانت کردند
خیانت مکن ،اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو ، اگر مدحت کنند شاد مشو ، و اگر نکوهشت کنند ،
بیتابی مکن .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص (167)





 نظر دهید »

مثل مداد باش . . .

19 مهر 1392 توسط ملااحمدي

مثل مداد باش . . .
پدربزرگ، چه می‌نویسید؟درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می‌نویسم، مدادی است که با آن می‌نویسم. می‌خواهم وقتی بزرگ شدی،مثل این مداد بشوی.پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد ولي چیز خاصی در آن ندید گفت:اينكه مثل بقيه مدادهاست!پدربزرگ گفت: بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت در دنیا به آرامش مي رسي.

فت اول:می توانی کارهای بزرگ کنی؛اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند .اسم این دست خداست ٰاو همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

صفت دوم: باید گاهی از آنچه می‌نویسی دست بکشی و از مدادتراش استفاده کنی. این باعث می‌شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می‌شود (و اثری که از خود به جا می‌گذارد ظریف‌تر و باریک‌تر) پس بدان که باید رنج‌هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می‌‌شود انسان بهتری شوی .

صفت سوم: مداد همیشه اجازه می‌دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک‌کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری،مهم است .

صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است .

صفت پنجم: مداد همیشه اثری از خود به جا می‌گذارد. پس بدان هر کار در زندگی‌ات می‌کنی، ردی به جا می‌گذارد و سعی کن نسبت به هر کار می‌کنی، هشیار باشی وبدانی چه می‌کنی .

 نظر دهید »

پیوند آسمانی

16 مهر 1392 توسط ملااحمدي

افسران - پیوند آسمانی

افسران - پیوند آسمانی







.









 نظر دهید »

دحوالارض چه روزی است؟

08 مهر 1392 توسط ملااحمدي

دحو الارض، مطابق با 25 ماه ذوالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشی؛ به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات (والارض بعد ذلک دحاها) به همین واقعه اشاره دارد؛ گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده‌اند که اهمیت آنرا دوچندان کرده‌اند؛ از جمله: میلاد ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام، میلاد حضرت عیسی مسیح علیه السلام، خروج رسول اکرم صلی الله علیه و آله از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع؛ در این سفر وجود مقدس امیرالمۆمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما و نیز تمامی همسران و بسیاری از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز ایشان را همراهی می‌کردند.در روایتی نیز آمده است که قائم(عج) در همین روز قیام خواهد کرد.
*اعمال شب و روز دحو الارض
1- روزه، روز دحوالارض از چهار روزی است که در تمام سال به فضیلت روزه گرفتن، ممتاز است و در روایتى آمده است که روزه‏اش مثل روزه 70 سال است؛ و در روایت دیگر کفاره 70 سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از براى او عبادت 100 سال نوشته شود؛ و هر چه در میان آسمان و زمین وجود دارد براى کسی که در این روز روزه‏‌دار باشد استغفار می‌کنند.
و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر شده است و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیارى است و از براى این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است.
2- نماز، و آن دو رکعت در وقت چاشت است؛ به این ترتیب که: نمازى که در کتب شیعه قُمیّین روایت شده و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد 5 مرتبه سوره وَالشَّمْسِ بخواند و بعد از سلام نماز بخواند:
“لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ الْعَظیمِ ” جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ؛ پس دعا کند و بخواند: “یا مُقیلَ العَثَراتِ اَقِلْنى عَثْرَتى یا مُجیبَ “  اى نادیده‌گیر لغزش‌ها نادیده‌گیر لغزشم را اى اجابت کننده، ” الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتى یا سامِعَ الاْصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتى ” دعاها اجابت کن دعایم را اى شنواى صداها بشنو صدایم را، “وَارْحَمْنى وَتَجاوَزْ عَنْ سَیِّئاتى وَما عِنْدى یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ” و به من رحم کن و از گناهانم و آنچه بدى دارم درگذر اى صاحب جلالت و بزرگوارى .(مفاتیح الجنان)
*زیارت حضرت امام رضا علیه السلام که بهترین و با فضیلت‌ترین عمل مستحبی این روز است.
3- انجام غسل به نیت روز دحو الارض
التماس دعا
 نظر دهید »

خودم هنوز ندیدمش ...

06 مهر 1392 توسط ملااحمدي
بسم رب الشهدا والصدیقین

نزدیک عملیات بود .
می دانستم دختردار شده.
یک روز دیدم سر پاکت از جیبش زده بیرون.
پرسیدم این چیه؟
گفت:عکس دخترمه.
گفتم بده ببینمش.
گفت:خودم هنوز ندیدمش.
گفتم چرا؟
گفت:الان نزدیک عملیاته میترسم مهر پدر-فرزندی کار دستم بدهٰ .باشه بعد.

 نظر دهید »

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی ع

26 شهریور 1392 توسط ملااحمدي

پاداش زیارت حرم امام رضا(ع)

افسران - گرافیک | بهشت هشتم ...




به خدا سوگند!زمین طوس، باغی از باغهای بهشت است.

جناب شیخ طوسی از حضرت رضا(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود:«در خراسان بقعه‏ای است و زمانی خواهد آمد که آن بقعه همواره محل رفت و آمد و مطاف فرشتگان می‏شود تا روز قیامت که در صور دمیده می‏شود و قیامت فرا می‏رسد.»

پرسیدند: ای پسر رسول خدا! این بقعه کدام بقعه است؟ فرمود:«این بقعه در سرزمین طوس است، به خدا سوگند! آن زمین، باغی از باغهای بهشت است. هر که مرا دراین بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت کرده است و برای او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قیامت شفاعت کننده او خواهیم بود.»

دل که شد از آن من صاعقه اش می کنم * شعله جانسوز بی سابقه اش می کنم

هرکــه شود زائـــرم؛وقـت خداحـافـظی * تـــا در باغ بهشت بدرقه اش می کنم

 2 نظر

در محضر بزرگان 2

23 شهریور 1392 توسط ملااحمدي

افسران - العبد.15

 

تعجب آیت الله بهجت (ره)از یک مجتهد وحافظ قرآن…
تیمور لنگ، خود را مجتهد می دانست و ادعا می کرد می تواند احکام را از قرآن، استنباط کند.
نقل شده که آیت الله بهجت فرمودند:
می گویند: تیمور لنگ، خود را مجتهد می دانست و ادعا می کرد می تواند احکام را از قرآن، استنباط کند. او حافظ قرآن هم بود؛ بلکه در میان حافظان قرآن، این مزیت را داشت که می توانست قرآن را از آخر به اول بخواند.
در یکی از جنگ ها پسرش کشته شد. وی پس از محاصره کردن و غلبه بر دشمن وارد شهر شد و قاتل پسر را کشت و خون قاتل را مکید و خورد! نعوذبالله! این جور مجتهد و حافظ قرآنی ندیده بودیم! رویه او در جنگ، این بود که اگر شهری تسلیم می شد، که هیچ. اگر تسلیم نمی شد، آنها را کافر و نفوس و اعراض آنها را مباح می شمرد.
از خداوند متعال می خواهم که به این حقیر و همه ی حافظان کلام خود توفیق عمل به آن را عنایت فرماید و ما را نزد انبیا و اولیا شرمسار نفرماید.

 2 نظر

سالگرد شهادت دومین شهید محراب آيت الله مدنی بدست منافقین

20 شهریور 1392 توسط ملااحمدي

آيت الله سيد اسدالله مدني امام جمعه تبريز20شهريورماه سال1360 در محراب عبادت بدست عوامل منافق شهيد شد. آيت الله مدني ازدوران طلبگي درمبارزات سياسي شركت داشت و درقيام 15خرداد به تبعيت ازحضرت امام راحل به افشاگري چهره رژيم طاغوت پرداخت. ازاين رو سالها دربازداشت و تبعيد بسربرد. آيت الله مدني پس ازپيروزي انقلاب اسلامي درايران به فرمان حضرت امام خميني(ره) امامت جمعه تبريز را به عهده گرفت و سرانجام عوامل منافق اين بزرگوار را درمحراب نمازجمعه به شهادت رساندند.

 1 نظر

موسیقی را حذف کنید!

19 شهریور 1392 توسط ملااحمدي
افسران - موسیقی را حذف کنید!




اگر بخواهید مملکتتان یک مملکت صحیح باشد موسیقی را حذف کنید نترسید که از اینکه به شما بگویند کهنه پرست شده اید. باشد ما کهنه پرستیم همه این کلمات نقشه است برای اینکه شما را از کار جدی عقب بیندازند .این که می گویند اگر چنانچه موسیقی در رادیو نباشد آنها می روند از جای دیگر موسیقی می گیرند بگذارید از جای دیگر بگیرند.شما عجالتا آلوده مباشید آنها کم کم برمی گردند به اینجا . این عذر نیست که اگر موسیقی نباشد در رادیو آنها می روند از جای دیگر موسیقی می گیرند حالا اگر از جای دیگر می گیرند آیا ما باید به آنها موسیقی بدهیم؟! !ما باید خیانت کنیم؟! موسیقی خیانت است به یک مملکت و خیانت است به جوانهای ما این موسیقی را حذفش کنید آن را به طور کلی عوض کنید و یک چیز دیگری بگذارید که آموزنده باشد .کم کم مردم و جوانها را عادت به امور زندگی بدهید از آن عادت خبیثی که داشتند برگردانید . آنهایی را که می بینید می گویند اگر تلویزیون موسیقی پخش نکند می رویم سراغ موسیقی برای این است که اینها عادت کرده اند.

 2 نظر

در محضر بزرگان 1

18 شهریور 1392 توسط ملااحمدي

افسران - العبد.4




آیت الله بهجت (ره):

از ما، عمل چندانی نخواسته اند!

مهم تر از عمل کردن، “عمل نکردن” است!

تقوا یعنی “عمل گناه را مرتکب نشدن!

همه میپرسند چه کار کنیم؟

من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟

و پاسخ اینست:

گــــــــنــــــــــــاه نــــکــنــیــد.

شاه کلید اصلی رابطه با خدا ” گــنــاه نــکــردن ” است

 نظر دهید »

قیام خونین 17 شهریور1357 (معروف به جمعه سياه)

17 شهریور 1392 توسط ملااحمدي



Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ayout v:ext="edit">

تنها چندروز پس از واقعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد 1357، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده‌بود، مجبور به استعفا گردید و در روز 4 شهریور، محمدرضا پهلوی از جعفر شریف امامی که فرزند روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفت‌ها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملی تشکیل دهد.

اندکی بعد و در روز سیزدهم شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپه‌های قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضدّ حکومت شاهنشاهی شد. به دنبال این تظاهرات، ناآرامی‌های دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست.

دعوت کننده اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور روحانی‌ای به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین برضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل می‌نمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند. غافل از آنکه از ساعت 6 صبح، حکومت نظامی توسط فرماندار تهران ارتشبد غلامعلی اویسی اعلام و درحال اجرابود و اجتماع بیش از سه نفرهم  ممنوع بود. اعلام دیرهنگام حکومت نظامی (ساعت 6 صبح همان‌روز) از دلایل شلوغی این تظاهرات بود.

فرماندهان نظامی ابتدا چندبار با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند و وقتی با بی‌تفاوتی مردم روبه‌رو شدند، به سوی آنان آتش گشودند. گلوله‌باران توسّط نظامیان، برای چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید.

 نظر دهید »

4ذکر قرآنی

17 شهریور 1392 توسط ملااحمدي
افسران - ۴ ذکر قرآنی




امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

1ـ در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر :
«حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» (آل‌عمران/173)
پناه نمی‌برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: «پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.»

2ـ در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر:
«لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ‏ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیاء/87)
پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می‌بخشیم.»

3ـ در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر :
«اُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» (غافر/44)
پناه نمی‌برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.»

4ـ در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست چگونه به ذکر :
«ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» (کهف/39)
پناه نمی‌برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمت‌ها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»

منبع: بحارالانوار، ج90، ص184 و 185، به نقل از کتاب خصال شیخ صدوق

 نظر دهید »

مرجعي كه 60 سال اولين زائر حرم بود

16 شهریور 1392 توسط ملااحمدي
افسران - مرجعی که ۶۰ سال اولین زائر حرم بود...





 نظر دهید »

ماجرای بیسکوییت خریدن استاد قرائتی

16 شهریور 1392 توسط ملااحمدي

افسران - ماجرای بیسکوییت خریدن استاد قرائتی

بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز می خرم.وقتی به خانه برگشتم ……
فراموش کرده بودم.

بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟گفتم: یادم رفت!!!بچه تازه به زبان آمده بود،
گفت: بابا بَده، بابا بَده.

بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.گفت: بیسکویت کو؟دانستم که دوستی
بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت
او را دوست داریم،ولی در عمل کوتاهی میکنیم؟





 1 نظر

السلام عليك يا فاطمه معصومه (س)

15 شهریور 1392 توسط ملااحمدي

ميلاد باسعادت حضرت فاطمه معصومه (س)مباركباد.

 1 نظر

السلام عليك يا اباصالح المهدي(عج)

15 شهریور 1392 توسط ملااحمدي

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

شهيد گمنام

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس